بسم الله
...
می ترسم...
می ترسم از آنکه بگویمت آن راز دل... بگویمت از این همه ترس...بگویمت تا بدانی این روزها شاید تمام آخرین های ما باشد...
کاش میشد...
و شاید این آخرین نقطه های این وصیت من است...میسپارمتان به یکدیگر...
و کاش عمق بغض هایم را خواندن می دانستی...
...
لیست کل یادداشت های این وبلاگ